بر باد رفته

ما نه از دین شدیم و نه از دنیا

بر باد رفته

ما نه از دین شدیم و نه از دنیا

شیوع سفسطه در جامعه روشنفکری افغانستان

چندین قرن قبل از میلاد معاصر سقراط حکیم، سفسطه گرایی در یونان به اوج خود رسیده بود، طوریکه اساس سفسطه را اصالت اندیشه انسان تشکیل میدهد و یگانه محرک این مسلک در یونان قدیم فن خطابه بود که استاید مراکز آموزشی ایجاد میکردند و دانش آموز تربیه مینمودند. این گروه سعی می‏کردند برای هر مدعائی اعم از حق و باطل دلیل بیاورند و برهان اقامه نمایند و گاهی برای دو طرف دعوی دلیل می‏آوردند و کم‏کم کار بجائی کشید که معتقد شدند حق و باطل و راست و دروغی در واقع نیست که گاهی با رای و نظر انسان مطابقت کند و گاه نکند بلکه حق آن چیزی است که انسان او را حق بداند و باطل آن چیزی است که انسان او را باطل پندارد[i]

 

این مسلک در سالهای قبل از میلاد در یونان از میان رفت، اما خوشبختانه یا بدبختانه در کشور ما که قرنها ازغرب  عقب مانده ایم، امروز به  اصلاح درعصر سفسطه رسیده ایم. امروز صبح نگاهم را مطلبی در بی بی سی مونیتورینگ که به زبان انگلیسی است جلب کرد. بعد از خواندن چند سطر متوجه شدم که باز هم مطبوعاتی های ما درگیر جنگ زرگری شده اند. این مطلب که ظاهراً از نشریه ویسا به انگلیسی ترجمه شده بود، نقدی بود بر مطلب نشریه انصاف که فکر کنم نوسینده نشریه انصاف از حکومت به خصوص وزارت اطلاعات و فرهنگ شکایت کرده که چرا لوحه دری وزارت را به پشتو و انگلیسی تبدیل کرده است و این خلاف قانون اساسی و بی اعتنایی به زبان دری است؟ من میخواهم بگویم که ما باید بدانم که وزرا خدایان وزارت خانه هاست نه مجری برنامه های دولت، پس در این صورت قانون نمیواند دست خدا را از کارهایش نگهدارد.  وزیر قبلی دری مینوشت و فعلی پشتو، چی فرق میکند؟ قانون آنست که من میکنم.

 

 در جواب این دوست، نوسینده ویسا با جستن تبرئه وزارت اطلاعات و فرهنگ بالای نشریه انصاف انتقاد میکند که چرا تمام مطالب خودرا در دری نشر کرده و دلیل این چی است؟ تمام فانت های وب سایت نشریه انصاف چرا فارسی است نه دری؟ چرا ازاکثر مکتوبات وزارت خانه ها به دری نوشته میشود یاد آوری نکرده؟ فکر میکنم که ما گاهی به خاطر حق جلو دادن خویش، دچار توهم میشویم یعنی فرق بین فارسی و دری قایل میشویم در حالیکه صرف در گفتار فرق است نه در ساختار. ثانیاً نظر بنده این است که نشریات باید کوشش کنند تخصصی تر با معنی تر بنوسیند تا خواننده های خودرا خود پیدا کنند، انتخاب زبان و مطالب مختلف چیزهای است که بعد از نهادینه شدنش، خواننده میتواند برای مطالب پشتو یک نشریه، برای دری نشریه دیگر و همینطور برای زبان های خارجی هم نشربات دلخواه خود را انتخاب کنند، وضع قانون به خاطر فیصدی مطلب و زبان چیزی نیست که مارا از منجلاب بدبختی ها نجات دهد، وقتیکه میگویم تخصصی تر یعنی ما باید بدون توجه به نوعیت زبان ملی کشور بهتر است خودرا از اختلاط مطالب برهانیم. برعلاوه، اگر ما واقعاً مریض نیستیم و هدف غرض ورزی نداریم، باید تمام زبان های اقوام ساکن کشور را زبان خود بدانیم و فرق قایل نشویم، زبان من و تو حلال مشکلات ما نیست و ثانیاً اگر خدمتی به او نمیتوانیم حداقل از سنگ اندازی های بی مورد خود جلوگیری کنیم. ولی متأسفانه ما با بهانه اینکه تازه کار هستیم هیچ وقت کهنه کار نشدیم، به عوض خوش داریم انتقاد کنیم، از کاه کوه بسازیم، کسی را تبرئه کنیم، کسی را محکوم کنیم، کسی را فاشیست، کسی را غیر دین و وابسته به بیگانه بخوانیم.

 

این است که سفسطی در جامعه روشنفکری افغانستان شیوع کرده است. ما عملاً این عکس العمل هارا در صحبت ها و نوشته های روشنفکران و مسوولین مان مشاهده میکنیم که بدون موجب  به مطالب ناحق میپردازند و به عوض توحید افراد مملکت در تفرقه میکوشند. بدتر از این که در جامعه ما حتی روشنفکران ما تا هنوز در بند و بست های قبیلوی و سیاسی گرفتارند و اکثراً غیر واقعبیانه و زیر یک فشار روانی صحبت میکنند و همین باعث شده که بیشتر سفسطه کنند. لهذا میتوان گفت که معیار حمایت و عدم حمایت از یک موضوع و یا شخص زدو بند های بین افراد است نه عقلانیت. درخاتمه میخواهم بگویم که هیچ فرقی بین زبان دری، پشتو، ازبکی و... نیست، تمام اینها زبان افغانستان و برای مردم افغانستان است. هرکس میتواند به هر یک از این زبانها بنویسد و بخواند و صحبت کند.



[i] اصول فلسفه و روش ریالیسم استاد مطهری

امریکا افراطگرایی را به افغانستان بر گرداند: ملالی جویا

سخنرانی ملالی جویا عضو "معزول" پارلمان افغانستان در دانشگاه لاس انجلس مورخ 10 اپریل 2007

 

به نام آزادی و صلح

 

دوستان گرامی، قبل از همه مراتب سپاس و احترامات خویش را به دوستانم در دانشگاه کالیفرونیا جهت ایجاد فرصت ابراز نظر و استحضار شما دوستان از تراژیدی فوران کشور غمزده ام، تقدیم می نمایم.

 

هنگامیکه طرفداران دموکراسی و ضد افراطگرایی در افغانستان، منکوب، تهدید و خفه میشوند، شما دست یاری دهید و به نمایندگی از مردم بلا کشیده ما از بحران و وضعیت وخیم افغانستان صحبت کنید.  در واقعیت شما با ارتقا آگاهی از جریان کشور جنگزده ما، سهم خویش را ادا میکنید.

 

دوستان محترم، بیش از پنج سال از حمله نظامی به رهبری امریکا در افغانستان میگذرد. شاید اکثریت شما از شرایط فعلی کشور ما آگاهی کامل ندارند و منتظر باشید که مه برای شما انکشافات مثبت سالهای پس از تجاوز امریکا را برشمارم.  متأسفم که میگویم، افغانستان تا هنوز در چنگال جنگسالاران افراطی مانند جسم بی روح آخرین لحظه های خود را میبازد.

 

دولت امریکا ارتجاعی ترین و بیرحمترین رژیم طالبان را از میان برداشت، اما در عوض اتکا به مردم، دوستان خویش را از میان جنایتکارترین و بدنامترین افراد "جبهه شمال" برگزید. جبهه شمال متشکل از دشمنان قسم خورده دموکراسی، حقوق بشر و  در تحاجر، ظلم و شرارت دست کم از طالبان ندارند و اینست که امریکا ما را از ماهی تابه به داخل آتش رهنمون ساخته است. مطبوعات غربی از دموکراسی و آزادی در افغانستان صحبت میکنند، اما امریکا و متحدانش مصروف توسعه جنگسالاری، جرایم و قاچاق مواد مخدر در کشور زخم خورده ما هستند.

 

امروز رهبران جبهه شمال دارای مناسب کلیدی دولتی میباشند و مردم ما اسیران باندهای بیباک و آدم کش اینها.  اکثریت شان مسوول مستقیم قتل و کشتار ده ها هزار انسان بیگناه در دو دهه گذشته هستند ولی قدرت  و مناسب کلیدی دولتی را قبضه کرده اند.

 

اجازه دهید بعضی از اینها را به نام بخوانم:

 

  • کریم خلیلی معاون رئیس جمهور، رهبر حزب وحدت "حزب طرفدار ایران" مسوول قتل هزاران افراد بیگناه و شامل لیست جنایتکار جنگی در گزارش دیده بان حقوق بشر.
  • اسماعیل خان وزیر انرژی و آب، جانی، جنگسالار و نوکر رژیم ایران.
  • عزت الله واصفی رئیس مبارزه با فساد اداری، محکوم به قاچاق مواد مخدر و تقریباً چهار سال در زندان ایالات نویدا امریکا زندانی بوده است.
  • جنرال داود داود معیین مبارزه با مواد مخدر وزارت داخله، جنگسالار قبلی و مشهورترین قاچاقبر مواد مخدر
  • رشید دوستم رئیس ارکان قوای مسلح، آدم کش بیرحم و جنگسالار و شامل لیست جنایتکاران جنگی در گزارش دیده بان حقوق بشر.
  • قسیم فهیم، وزیر دفاع قبلی، فعلاً عضو مجلس سنا و مشاور آقای کرزی  و بزرگترین جنگسالار جبهه شمال و متهم به نقض حقوق بشر.

 

و این لیست به صد ها نفر میرسد به شمول سیاف، قانونی، علومی، محقق، گلابزوی، ربانی، ملا راکتی و غیره... اینها همه باید از قدرت کنار زده شوند و به خاطر جنایت ضد بشری شان محاکمه گردند. در واقعیت تمام نهاد های بزرگ توسط جنگسالاران و تریاک سالاران اشغال شده است.  با موجودیت ویروس افراطگرایی و مافیایی مواد مخدر در قوه های اجرائیه، مقننه و قضایه، ما چطور از دموکراسی و آزادی صحبت کرده میتوانیم؟

 

گروه ها و شخصیت های آزادی دوست افغانستان از قبل هشدار داده بودند که به قدرت رساندن جنایتکاران جبهه شمال افغانستان را با خطر مواجه میسازد. اما امروز، دولت ها و نهاد های بین المللی پذیرفتند که در افغانستان دولت ناکام مانده  و کشور به طرف فاجعه میرود.

 

افغانها کاملاً از فضای فعلی خسته شده اند و روز به روز ضدیت شان در مقابل دولت، نیروهای بین المللی و جنگسالاران اوج میگیرد.  طالبان با استفاده از شرایط موجوده به تقویت نفوذ و عمل های تروریستی شان مبادرت میورزند. کشور های مانند پاکستان، ایران، روسیه و غیره... نیز به خاطر منافع شان در افغانستان مداخله میکنند.

 

مرکز ستراتیژیک بین المللی امریکا در گزارش اخیر خود نوشت " افغان ها از شرایط اقتصادی شان نا امید شده اند... آنها از استخدام نا پایدار و عدم تأمین اقتصادی رنج میبرند... و به اعمال نامشروع و ضد قانون مانند فساد اداری و تولید مواد مخدر روی میاورند... طالبان یگانه منبع به کارگیری و استخدام این افراد در عملیات های شورشی میباشند"

 

در فضای که جمعی از قاتلین حکومت میکنند، زندگی آسان و آرام نصیب مردم بیچاره ما بوده نمیتواند. میخواهم معلومات واقعی زندگی در افغانستان زخمی را شرح دهم.

 

روزانه هفتصد طفل و 50 – 70 زن از عدم دسترسی به خدمات صحی جان میدهند. مرگ و میر مادران تا هنوز بسیار بالاست – 1600 تا 1900 زن از میان 100000 در جریان ولادت جان میبازند. پیش بینی عمر انسان کمتر از 45 سال است.

 

تعداد خودکشی زنان هیچگاه به پیمانه امروز نبوده است:  یک ماه پیش، ثومییه 18 ساله به خاطریکه اورا به یک مرد 60 ساله میفروخت خودرا حلق آویز کرد. بی بی گل خانم دیگریست که خودرا در طویله حیوانات قفل نموده و آتش زد و به کام مرگ فرو رفت و بعداً فامیل اش فقط استخوانهایش را یافتن و بس.

 

مطالعه که توسط کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان انجام شده نشان دهنده افزایش واقعات فوق میباشد:  دوسال قبل در ولایت فراه 15 قضیه خود کشی بود ولی تنها در نیمه سال 2006 به 36 قضیه صعود کرده است.  قندهار 74 قضیه در دوسال قبل داشت ولی حالا به 77رسیده است، تعداد واقعی به مراتب بیشتر از تعداد اعلان شده است.

 

طبق راپور بررسی صندوق انکشافی ملل متحد برای زنان، از میان 50000 زن بیوه در کابل 65 فیصد شان خودکشی را یگانه راهی رهایی از زندگی مصیبتبار شان میدانند. دفتر مذکور تخمین میزند که حداقل یکی از سه زن افغان کتک میخورد یا به او تجاوز جنسی میشود.

 

تجاوز جنسی به زنان و دختران جوان مخصوصاً در شمال افغانستان توسط جنگسالاران جبهه شمال تا هنوز ادامه دارد. مردم چندین بار تظاهرات کردند ولی هیچ کسی به غم ها و اشکهایشان نگریست.  فقط یک چند قضیه تجاوز جنسی از طریق مطبوعات نشر گردید.  قضیه صنوبر 11 ساله دختر یک زن بیوه بیچاره یکی از قضایای تکان دهنده است که اختطاف میشود بعداً بالای او تجاوز صورت میگیرد وبالاخره توسط یک جنگسالار با یک سک معاوضه میشود.  در جایی که متجاوز دخترک بیچاره تا هنوز قومانده امنیه ولسوالی میباشد وقار و عظمت انسان ارزش ندارد!

 

طالبان در مناطق شرقی افغانستان جاییکه از کنترول دولت خارج است، اعتقادات فاشیتی خویش را دنبال میکنند. آنها دست به اعدام های صحرایی و اختطاف ها میزنند.  چندی قبل هنگامیکه یک خبرنگار ایتالیایی همراه همکار افغان و راننده اش به اسارت طالبان درامدند، دولت افغانستان به اساس یک معامله پنج رهبر طالبان را در بدل خبرنگار ایتالیایی رها کردند. اما هیچ کسی فکری سرنوشت دو افغان بیگناه را نکردند و سرانجام به دست گروه طالبان سر بریده شدند.

 

گزارش دیدبان حقوق بشر در مورد جنایتکاران جنگی و اعدام صدام حسین در عراق، اکثریت جنایتکاران افغان را مرتعش ساخت و در صدد انسداد هرنوع تلاش برای به محاکمه کشیدن شان شدند. ماه گذشته، جنگسالاران داخل پارلمان زیر نام آشتی ملی یک لایحه را تصویب کردند که بر اساس آن هیچکسی به ارتکاب جرایم در 25 سال گذشته مورد تعقیب و بازپرس قرار نمیگیرد.

 

من و یکتعداد از وکلای پارلمان بر تصویب لایحه اعتراض کردیم ولی از آنجایکه بیشتر از 80 فیصد کرسی پارلمان را جنگسالاران گرفته، لایحه به ساده گی تصویب شد. این لایحه تمام جنایتکاران را عفو میکند.

 

اما افغان هاییکه در سه دهه گذشته متحمل خسارات مالی و جانی شده اند، لایحه مذکور را توهین به خود میدانند. طبق بررسی کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان بیش از 80 فیصد از افغانها خواهان محاکمه مجرمان جنگی میباشند و یگانه راه رسیدن به آینده روشن در افغانستان را از این طریق پیشنهاد میکنند.

 

حتی رئیس جمهور کرزی این لایحه نفرت آور را امضا کرد و این خود تمسخر و توهین به مردم که عزیزترین کسان شانرا از دست داده اند و منتظر تطبیق عدالت در اجتماع استند، میباشد.  در ضمن، جنایتکاران خود گناه خودرا بخشیده اند و بدون واهمه و ترس از عدالت زندگی میکنند. این نوع لایحه ها ظلم و نقض حقوق بشر را رسماً تأیید میکند.

 

داستان بازسازی افغانستان هم دردآور است: بعد از پنج سال هیچ نوع بازسازی اساسی صورت نگرفته است. میلیاردها دالر توسط جنگسالاران، موسسات فاسد، دفاتر ملل متحد و دولت افغانستان به غارت برده شده است. افغانستان در رهنمای انکشاف بشری ملل متحد نمبر 175 از میان 177 کشور میباشد و بیشتر از 40 فیصد مردم مملکت بیکار اند.

 

آزادی بیان یک مسخره بازی دیگری با مردم ماست. اجازه دهید، تجربه نزدیک خودرا نقل کنم: در اوایل ماه فبروری سال جاری هنگام تصویب لایحه منفور عفو جنایتکاران جنگی در پارلمان، من و یکتعداد افراد به شمول سیاف عضو پارلمان و شامل لیست جنایتکاران جنگی  در یک تلویزیون محلی مصاحبه داشتیم.

 

تلویزیون مذکور چندین بار بعضی از قسمت های مصاحبه ام را نشر میکرد. بعداً سیاف شخصاً تهدید میکند اگر مصاحبه جویا نشر شود، نتیجه اش برای رئیس تلویزیون گران خواهد بود. به همین خاطر آنها برنامه را سانسور نموده و گفته های مرا حذف کردند. این بار اول نیست که سخنان ام در مطبوعات سانسور میشود، اکثریت خبرنگاران از نشر نظرات من هراس دارند.

 

سال پار، ملل متحد اعلام کرد که احتمال دارد افغانستان تحت حمایه قوت های امریکا به کشور مواد مخدر تبدیل شود اما امروز شکی نیست که افغانستان با تولید 92 فیصد تریاک جهان، کشور مافیا شده است. مقامات عالی افغانستان مانند وزرا و معینان وزارت خانه ها با مافیای مواد مخدر شریک اند. تمام این عوامل در پیش چشمان هزاران سرباز خارجی صورت میگیرد.

 

در افغانستان یک سیستم مافیایی به وجود آمده است. کرزی رئیس جمهور مورد حمایت امریکا و تکنوکرات های غربی با افراطی ها دست به دست هم داده و میخواهند این سیستم مافیایی را بالای مردم ما تحمیل کنند. این مسبب مشکلات اصلی افغانستان است و کسانیکه از عدالت صحبت میکنند به مرگ تهدید میشوند.

 

صدای من همیشه در داخل پارلمان خفه ساخته شده و حتی یکبار از طرف وکلای طرفدار جنگسالار و تریاکسالار به خاطر بازگو حقایق مورد حمله فیزیکی قرار گرفتم. یک از انها بیشرمانه مرا فاحشه خطاب کرد و گفت " بگیرنش و تجاوز کنن". با وجودیکه از سلاح نفرت دارم، من در حفاظت محافظین مسلح زندگی میکنم.

 

رئیس جمهور کرزی به عوض اتکا به مردم و کشاندن جنایتکاران به محاکمه، این مجرمان را به مقام های عالی دولتی انتصاب میکند. مردم از آقای کرزی به خاطر سیاست های تغذیوی جنایتکاران نفرت پیدا کردند و اورا مسوول مصیبت های فعلی کشور میبینند. حتی مرکز استخباراتی امریکا در گزارش اخیرش مینوسید که آقای کرزی حمایت مردمی خودرا توأم با کنترول بیرون شهر کابل از دست داده است.

 

دولت افغانستان فاسدترین و منفورترین دولت ها در جهان محسوب میشود. بررسی که توسط دیدبان افغانستان کامل انجام شده بود، افشا میکند که تقریباً 60 فیصد افغانها به این نظر هستند که دولت فعلی فاسد تر از دولت های دو دهه گذشته افغانستان میباشد.

 

چهار میلیون مهاجر افغان مقیم ایران و پاکستان به لحاظ موجودیت این فضای تراژیدی دلچسپی عودت به کشور را ندارند و به عوض اکثریت افغان های داخل کشور در صدد فرار هستند.

 

دوستان عزیز، در سال 2001 میلادی دولت امریکا اعلام کرد که از خطاهای گذشته اش پند گرفته و دیگر آن اشتباهات کمک به افراطی هارا تکرار نمیکند، اما حقیقت درداور این است که هنوز امریکا همان اشتباهات را مرتکب میشود. افراط گرایی را بیش از همه حمایت میکند.

 

در پهلوی حمایت از جبهه شمال، کوشش های نامرئی به خاطر شریک ساختن عناصر طالبانی و گلبدینی در دولت جریان دارد. گلبدین حکمتیار در صدر لیست تروریست های خواسته شده دولت امریکا قرار دارد، لیکن حزب او اجازه شرکت در انتخابات پارلمانی دریافت میکند و 34 کرسی پارلمان را در یک فضای غیر دموکراتیک و حیله گری قبضه میکند. من بارها گفته ام که دولت امریکا با تروریست های همکار امریکا هیچ مشکل ندارد فقط ضدیت با تروریست های ضد امریکایی میکند. این هم دلیلی است که مردم ما جنگ علیه ترور را مسخره میکنند.

 

من کاملا با کتی گانون موافق هستم که میگفت "امریکا دلچسپی به صلح در افغانستان ندارد، کسانیکه که هزاران انسان را به کام مرگ فرو بردند و قاچاق مواد مخدر را تشویق میکنند، حالا مسوولین امور کشور هستند".

 

دوستان عزیز، دولت امریکا از وضعیت فاجعه بار مردم ما هیچ نگرانی ندارد، سیاست امریکا لازم دارد که ما در آتش بحران باشیم تا منافع ستراتیژیک و اقتصادی منطقوی وی تأمین گردد. امریکا به بهانه حقوق بشر و دموکراسی به افغانستان تجاوز نمود ولی ما امروز به همان پیمانه از این ارزشها دور هستیم که 5 سال قبل بودیم. با وجودیکه، از سال 2001 میلادی بدینسو تعداد کشتار غیرنظامیان بیگناه در جنگ به اصطلاح علیه ترور پنج برابر نظر به کشتار غیر نظامیان در حمله 9 سپتامبر بوده است.

 

امیدوارم که شما مشکلات مردم مارا از لابلای گفته هایم درک کرده باشید که کشور ما تا هنوز در چنگال تروریست های افراطی و خونخوار اسیر هستند. وضعیت افغانستان و به خصوص وضعیت زنان بدبخت هیچگاهی تغییر نخواهد کرد مگر جنگسالاران خلع سلاح شوند و تروریست های طرفدار و ضد امریکایی از صحنه سیاسی و نظامی افغانستان کنار زده شوند.

 

این حقیقت واضح و ثابت است که هیچ ملتی آزادی را برای ملتی هدیه نمیتواند. آزادی پول نیست که هدیه شود، این باید توسط خود مردم کشور حاصل گردد. انشکافات جاری در عراق و افغانستان دال براین ادعاست. مردمان سایر کشور تنها دست یاری و همکاری داده میتوانند و بس.

 

فکر میکنم مردم امریکا نقش سازنده با آوردن فشار بالای اعضای تصمیم گیری در دولت امریکا جهت سد سیاست های غلط و ارزش نهادن به مردم ما، بازی خواهند کرد. میخواهم بگویم که مردم امریکا برخلاف دولت شان عالی، مواظب و صلح دوست هستند، به همین خاطر آزادی خواهان افغانستان دل به همکاری و همبستگی شما بسته است.

 

مردم امریکا باید افغانها و گروپ ها و شخصیت های آزادی خواهانش را که حالا شکست خورده و زیر فشار فزاینده هستند، یاری کنند. این یگانه راه درست جهت کمک به افغان ها و تضمین آینده روشن شان میباشد. برخلاف دولت امریکا، دوستان واقعی افغانستان باید به صدای عدالتخواهانه زن و مرد افغان گوش دهند و باید بدانند که موجودیت گروپ های نظامی و سیاسی افراطی مسبب تمام ناآرامی ها در افغانستان میباشد. به خاطر داشته باشند که قدرت دادن به جبهه شمال سرنخ تمام فجایع است که ما امروز تجربه میکنیم.

 

من تمام مشکلات، چالش ها و انتظار مرگ را از طرف نیروهای غیر دموکراتیک خوب درک کرده ام. اما من به مردم خود باور دارم، و از کمک و تشویق همه جانبه شان برخوردارم. دشمنان مردم ما با استفاده از سلاح، قدرت و حمایت دولت امریکا خواهند مرا نابود کرد، اما هیچگاهی صدای مرا خفه و حقایق را پنهان نمیتوانند.

 

افتخار دارم که چراغ آرزوی مردم خود هستم و در ماموریت حصول آزادی و دموکراسی حمایت آنهارا دارم. نمایش همبستگی و حمایت شما به من جرآت میدهد و مصمم میسازد تا در مقابل دشمنان دموکراسی و بشریت در کشور مخروبه ام مبارزه کنم. شما در حقیقت با حمایت روحی و بشردوستانه تان مرا قوت میبخشند تا تلاش های خودرا جهت همدستی با زنان بیچاره افغان ادامه داده و توسعه بخشم.

 

افراطی ها برای قتل من روز شماری میکنند، امامن  معتقد به گفتار نوسینده آزادی دوست ایران صمد بهرنگی که میگفت " مرگ هر وقت آمدنی است اما من نباید اورا دنبال کنم" استم. آری من حتما اورا ملاقات میکنم و یک امر اجتناب ناپذیر است، مشکلی نیست. موضوع اصلی اینست که آیا مرگ و زندگی من بالای دیگران تأثیری داشته یا خیر؟

 

تشکر: متن انگلیسی را اینجا بخوانید

بیبینیم چی میشود؟

از مدت ها بدینسو افراد طالبان اقدام به گروگانگیری شهروندان افغان و خارجی در مناطق مختلف کشور میکنند. این عمل هنگامی سروصدای بیشتر پیدا کرد که خبرنگار ایتالیایی همرا با اجمل نقشبندی خبرنگار افغان و راننده شان به اسارت طالبان درآمدند. طالبان در قدم نخست راننده افغان را سر بریدند، بعد از زندوبند های پیدا و پنهان خبرنگار ایتالیایی در بدل رهایی 6 طالب از بند رها گردید، طالبان در بدل رهایی خبرنگار افغان خواهان آزادی دو زندانی  دیگر خویش بودند که دولت افغانستان جواب مثبت نداد و بر علاوه با سخنان تحریک آمیز مقامات دولتی به ویژه وزیر خارجه زمینه قتل خبرنگار افغان بیشتر فراهم گردید. سرانجام 19 حمل سال روان اجمل نقشبندی به قتل رسید و این عمل لکه ننگین بر دامان طالبان و مقامات دولتی به جا ماند که قیمت یک خارجی 6 طالب ولی برای یک افغان هیچ کاری نمیکنند.

 

 حضرت مجددی رئیس کمیسیون " به اصطلاح" تحکیم صلح که وظیفه دارد تا طالبان اسیر را از زندان های افغان و امریکایی رهانیده و با تفویض تقدیر نامه راهی جبهات شان کنند، به خاطر نجات خبرنگار افغان اندکترین عکس العمل نشان نداد و حتی همدردی با خانواده مقتول را نیز دریغ کردند.

 

 در مدت پنج ماه گذشته ده ها نفر اعم از داخلی و خارجی در چنگال طالبان افتیدند و در این اواخر 23 شهروند کوریایی که ظاهراً کارمندان یک موسسه خیریه مسیحی میباشند در مسیر راه قندهار و غزنی به اسارت برده شدند. اجازه تردد شهروندان خارجی خود سوال برانگیز است که چرا در ولایت ناامن کشور سفر میکنند؟  چرا پوسته های امنیتی از ورود اینها به مناطق ناامن جلوگیری نکردند؟ بعد از اسارت اینها دلالان دولتی با طالبان وارد مذاکره شدند، طالبان در بدل رهایی گروگان ها رهایی 8 زندانی خود را تقاضا نموده اند. به گفته معراج الدین پتان والی غزنی، دولت خواهان معامله با طالبان میباشد و فقط میخواهد که ابتدا زنها باید بدون قید وشرط آزاد شود. گفته های والی غزنی که در آرمان ملی مورخ 6 اسد نشر شده، مثالی از حکومت شایسته سالار حامد کرزی میباشد، وی میگوید "ما به مذاکرات تمایل داریم، کوریایی ها همه صحت و سلامت اند، طالبان یک تن بیمار آنانرا کشته اند".  والی عزیز شما از این جمله تان چی مقصد دارید، آیا با وجود قتل یک نفر باز هم صحت و سلامتی کدام معنایی را ارائه میکند؟ والی غزنی همچنان در کنار مذاکره با وجودیکه اقدام نظامی علیه طالبان را رد میکند، از راه های عملی دیگری نیز خبر داده است، اما متأسفانه نگفته که کدام راه ها؟ اصلاً مذاکره یعنی چی و چرا؟ چرا حکومت به خاطررهایی شهروندان خارجی که خود مقصر اسارت خویش اند، اینقدر شتابزده میشوند که بالاترین مقام آن از معامله با طالبان صحبت میکند؟ آیا این بیشتر خود دامی و تلاشی برای رهای اسرا طالب نیست؟

 

 جالب این جاست که رهبران افغان همیشه فرافگنی میکنند، یعنی همیشه کشور های همسایه را در قضایا دخیل میدانند، اگر چه دخالت بعضی از کشور های همسایه و غیر همسایه را نمیشود رد کرد مگر رهبران ما طبق عادت هر نقص شانرا غرض خارجی میدانند. طالبان دیروز یک تن دیگر از اسرا کوریایی را در اعتراض به تعلل دولت به قتل رسانیدند و وحید مجددی رئیس هیأت مذاکره با طالبان از تمدید دو روزه ضرب العجل طالبان سخن میگوید وی میگوید که دولت از طالبان خواسته تا دو روز مهلت بیشتر بدهند و هدف آنرا وقت کافی برای پیشرفت مذاکرات میخواند.

 

 آیا مذاکره با طالبان سبب غرور بیشتر آنها نخواهد گردید؟ آیا در صورت رهایی زندانیان طالب، افراد طالب بیشتر به رهبران شان باور پیدا نمیکنند؟ قبلاً طالبان از هلمند و قندهار و بعضی مناطق نزدیک مرز پاکستان افراد را اختطاف میکردند ولی حال از غزنی و وردک ولایت همجوار کابل افراد را میربایند. برعلاوه 21 تن کوریایی، چهار افغان و یک آلمانی نیز در بند طالبان در ولایت وردک میباشند.

 

و در اخیر ضمن دعای خیر به تمام مردم صلح دوست جهان،  امیدوار هستم که مقامات دولتی جهت رفع معضلات کشور از راه ممکن استفاده کنند و شهروندان خارجی هم از سفر های تفریحی، خودی و غیر مسوولانه در ولایات ناامن کشور خود داری ورزند تا سبب بروز بی اعتمادی میان دولت و مردم افغانستان که در زیر فشار خارجی ها تن به هر نوع عمل خلاف اصول و اساست سیاست و عرف میزند، نگردند.